مجله
نقش پردازندههای شناختی در واقعیت بخشیدن به تصاویر در سال 2025

در دهههای اخیر، تمرکز اصلی سازندگان تلویزیون بر روی افزایش وضوح (از HD به
4K
و
8K
) و بهبود کنتراست (از LCD به OLED) بوده است. این تلاشها منجر به تولید پنلهایی با جزئیات فنی فوقالعاده شدهاند.
اما در سالهای اخیر، یک تحول اساسی در رویکرد شرکتهایی مانند سونی رخ داده است: درک این واقعیت که دیدن صرفاً به چشم محدود نمیشود، بلکه به نحوه پردازش اطلاعات توسط مغز بستگی دارد.
این دیدگاه جدید، تولد نسل جدیدی از پردازندههای تصویر را رقم زد که هدف آنها صرفاً بهبود پیکسلها نیست، بلکه شبیهسازی درک انسان است.
این مقاله به طور جامع به بررسی نقش پردازندههای شناختی در واقعیت بخشیدن به تصاویر میپردازد و معماری انحصاری سونی را تحلیل میکند.
۱. چرا پردازندههای سنتی دیگر کافی نیستند؟
پردازندههای تصویر سنتی (مانند X1 در سونی یا پردازندههای نسل قبل رقبا) سیگنالهای تصویر را به صورت خطی و بر اساس فاکتورهای از پیش تعیین شده مانند کنتراست، رنگ و وضوح پردازش میکردند.
آنها تصویر را به عنوان مجموعهای از مناطق مستقل میدیدند و ارتقاء (Upscaling) را بر اساس الگوریتمهای ریاضی انجام میدادند. این پردازشگرها در بهترین حالت، دقت فنی را به ارمغان میآوردند، اما در بازآفرینی تجربه حسی مشاهده، ناکام بودند.
آنها قادر به درک اهمیت نسبی عناصر موجود در یک صحنه نبودند.
اما مغز انسان اینگونه عمل نمیکند. وقتی ما به یک صحنه نگاه میکنیم، مغز به طور ناخودآگاه یک “نقطه تمرکز” (Focal Point) را تعیین میکند.
ما محیط اطراف را با جزئیات کمتر میبینیم و تمرکز خود را بر روی سوژههای مهم، مانند چهرهها یا اشیاء متحرک، میگذاریم. پردازندههای قدیمی این بُعد ادراکی را نادیده میگرفتند.
اینجاست که نقش پردازندههای شناختی در واقعیت بخشیدن به تصاویر خود را نشان میدهد و یک انقلاب را آغاز میکند. این فناوری نه تنها به شما اجازه میدهد تصویر را ببینید، بلکه به شما کمک میکند آن را به روشی که مغزتان انتظار دارد، درک کنید.
۲. معماری شناختی: الهام از درک انسان
سونی با معرفی پردازنده Cognitive سونی (Cognitive Processor XR) پا به عرصه پردازش شناختی گذاشت.
این پردازنده نه بر اساس هوش مصنوعی سنتی (AI)، بلکه بر اساس هوش شناختی (Cognitive Intelligence) عمل میکند، به این معنی که تقلید از فرآیند فکر کردن و درک ما را هدف قرار داده است.
نام Cognitive اشاره به علوم شناختی دارد و سعی دارد پاسخ دهد که انسان چگونه اطلاعات حسی (بصری و صوتی) را درک و سازماندهی میکند.
۲.۱. تحلیل متقابل (Cross-Analysis) و تأثیر آن بر درک عمق
برخلاف پردازندههای سنتی که عناصر تصویر (رنگ، کنتراست، وضوح) را به صورت جداگانه تحلیل میکردند، پردازنده Cognitive سونی این عناصر را به صورت متقابل و همزمان تحلیل میکند.
در یک صحنه، تغییر در یک عامل (مثلاً کنتراست) باید بلافاصله بر روی عوامل دیگر (مانند اشباع رنگ و وضوح) تأثیر بگذارد تا تصویری منسجم ایجاد شود.
به عنوان مثال، اگر کنتراست یک شیء افزایش یابد، پردازنده همزمان رنگ و وضوح آن شیء را نیز تقویت میکند، درست مانند زمانی که مغز ما به یک شیء روشن و واضح در یک پسزمینه کمنور تمرکز میکند.
این تحلیل متقابل، کلید اصلی برای درک کامل نقش پردازندههای شناختی در واقعیت بخشیدن به تصاویر است.
این فرآیند باعث میشود که تصویر نه فقط واضحتر، بلکه عمقدارتر به نظر برسد؛ زیرا هماهنگی رنگ، کنتراست و وضوح، حس بصری سهبعدی قویتری را القا میکند.
۲.۲. شناسایی نقاط تمرکز (Focal Point Detection) با استفاده از شبکههای عصبی عمیق
مهمترین پیشرفت در پردازنده Cognitive سونی، توانایی آن در شناسایی نقاط تمرکز تصویر است.
پردازنده با استفاده از شبکههای عصبی عمیق (Deep Neural Networks)، که بر روی میلیونها نمونه تصویر آموزش دیدهاند، میتواند به سرعت تشخیص دهد که چشم انسان در یک صحنه فیلم به احتمال زیاد به کجا نگاه خواهد کرد (مثلاً به چشمهای بازیگر، خط افق، یا یک شیء متحرک).
این مدلهای یادگیری عمیق، امکان تحلیل بافتهای پیچیده و الگوهای حرکت را فراهم میکنند. سپس، بر اساس این اطلاعات، دو عمل مهم را انجام میدهد:
- افزایش ناهمگون (Non-Uniform Enhancement): تقویت دقیق وضوح و رنگ در ناحیه تمرکز (به عنوان مثال، در یک نما از چهره، جزئیات پوست و چشمها را برجسته میکند).
- کاهش حواسپرتی (Distraction Reduction): حفظ کنتراست و رنگ طبیعی در پسزمینه برای حفظ حس عمق، بدون اینکه جزئیات پسزمینه، تمرکز بیننده را منحرف کند. این باعث میشود تصویر نهایی، ادراکیتر و شبیه به نحوه دیدن ما در دنیای واقعی باشد.
۲.۳. الگوریتمهای زمان-واقعی (Real-Time Algorithms)
تمامی فرآیندهای شناسایی و بهینهسازی باید در کسری از ثانیه انجام شوند تا با نرخ فریم فیلم هماهنگ باشند.
پردازنده Cognitive سونی از الگوریتمهای فوق سریع استفاده میکند که اجازه میدهد تحلیل متقابل و شناسایی نقاط تمرکز برای هر فریم (معمولاً ۲۴ تا ۱۲۰ بار در ثانیه) به صورت زمان-واقعی اتفاق بیفتد.
این سرعت پردازش، عامل حیاتی برای موفقیت نقش پردازندههای شناختی در واقعیت بخشیدن به تصاویر است، به ویژه در محتوای سریع مانند بازیهای ویدیویی یا ورزشهای پرتحرک.
۳. فناوری XR: ترکیب صدا و تصویر برای واقعیت ادراکی
فناوری XR در واقع نام تجاری جامعی است که سونی برای تمام فرآیندهای پردازش شناختی خود انتخاب کرده است.
این فناوری فراتر از صرفاً بهبود تصویر عمل میکند و صدا را نیز در فرآیند شناختی دخیل میسازد. درک واقعیت از طریق سینما، یک تجربه شنیداری-بصری است، نه فقط بصری.
۳.۱. تصویر XR (XR Picture) و بهبود عناصر کلیدی
این بخش مسئولیت بهبودهای بصری را بر عهده دارد که شامل:
- XR Contrast: بهینهسازی روشنایی موضعی برای دستیابی به حداکثر کنتراست در نقاط تمرکز. این امر شامل کنترل دقیق نور پسزمینه در پنلهای Mini LED و حفظ سیاهی مطلق در پنلهای OLED است.
- XR Colour: بازتولید طیف رنگی گسترده و دقیق، با تصحیح هوشمند رنگهایی که توسط مغز ما برجستهتر دیده میشوند. این فناوری از الگوریتمهای پیچیدهای استفاده میکند تا اطمینان حاصل کند که رنگها اشباع شده، اما در عین حال کاملاً طبیعی به نظر برسند.
- XR Motion: حذف تاری حرکت به گونهای که مغز انسان، دنبالههای سریع را بدون ایجاد حس مصنوعی بودن، کاملاً روان درک کند. این تکنیک، فریمهای از دست رفته را به طور هوشمند محاسبه و اضافه میکند، نه اینکه صرفاً فریمها را تکرار کند.
این توابع به صورت همزمان اجرا میشوند تا نقش پردازندههای شناختی در واقعیت بخشیدن به تصاویر به حداکثر برسد.
۳.۲. صدا XR (XR Sound) و همگامسازی ادراکی
یکی از جنبههای منحصربهفرد فناوری XR، همگامسازی کامل صدا و تصویر است.
پردازنده، منبع صدا را بر روی صفحه نمایش تشخیص میدهد (مثلاً دهان بازیگر یا موتور اتومبیل) و صدا را به طور مجازی دقیقا از همان نقطه پخش میکند. به این تکنیک “Acoustic Center Sync” گفته میشود که باعث میشود صدا به جای پخش شدن از زیر تلویزیون، از داخل تصویر به گوش برسد.
این همگامسازی، تجربه غوطهوری را به طور چشمگیری افزایش میدهد، زیرا مغز ما انتظار دارد صدا و تصویر از یک مکان واحد بیایند.
تأخیر زمانی میان شنیدن و دیدن (Latency) که در بسیاری از تلویزیونهای معمولی وجود دارد، به طور کامل توسط پردازنده Cognitive سونی برطرف میشود.
این یک پاسخ کلیدی به این سوال است که چگونه نقش پردازندههای شناختی در واقعیت بخشیدن به تصاویر به فراتر از قلمرو بصری گسترش مییابد.
۴. مزایای عملی: تجربه کاربری چگونه تغییر میکند؟
نتایج عملی استفاده از پردازنده Cognitive سونی بسیار ملموس است و به ویژه در موارد زیر برجسته میشود:
۴.۱. بهبود Upscaling در محتوای قدیمی و حفظ بافت
برای محتوای با وضوح پایین (HD یا حتی SD)، نقش پردازندههای شناختی در واقعیت بخشیدن به تصاویر حیاتی است.
این پردازندهها میتوانند الگوهای ساختار را به جای تکرار پیکسلهای ساده، از پایگاه دادههای گسترده خود یادآوری و بازسازی کنند.
به جای صرفاً “حدس زدن” پیکسلهای گمشده، پردازنده بافتهایی مانند فلز، چوب یا پارچه را شناسایی کرده و آنها را به شیوه واقعی بازسازی میکند.
نتیجه، Upscaling با کیفیت بالاتر، نویز کمتر و بافتهای طبیعیتر است. این موضوع در محتوای کمکیفیت، تفاوت بزرگی را رقم میزند.
۴.۲. عمق سهبعدی پیشرفته (Pseudo-3D) و تفکیک لایهها
با افزایش کنتراست و وضوح نقاط تمرکز و حفظ مناطق کماهمیت در پسزمینه، مغز به طور طبیعی تصویر را دارای عمق بیشتری تشخیص میدهد.
این حس عمق، که به آن “Hyper-Realism” گفته میشود، توسط فناوری XR به طور مصنوعی (اما کاملاً طبیعی) ایجاد شده و تجربه مشاهده را به طرز چشمگیری ارتقا میدهد.
پردازنده شناختی میتواند لایههای مختلف یک صحنه (پیشزمینه، میانه، پسزمینه) را از هم تفکیک کرده و هر لایه را بر اساس اهمیت آن برای چشم انسان بهینهسازی کند.
۴.۳. ثبات در شرایط نوری مختلف با سنسورهای محیطی
تلویزیونهای مجهز به فناوری XR اغلب دارای سنسورهای نور محیطی هستند.
پردازنده شناختی نه تنها نور اتاق را تحلیل میکند، بلکه این اطلاعات را با دادههای تصویر ترکیب میکند تا مطمئن شود تصویری که میبینید، حتی با تابش مستقیم نور خورشید یا در تاریکی شب، همچنان درخشش، رنگ و کنتراست مورد نظر کارگردان را حفظ میکند.
این امر از “سفید شدن” رنگها در اتاقهای روشن و از دست رفتن جزئیات در سایهها در اتاقهای تاریک جلوگیری میکند.
۵. مقایسه و چشمانداز آینده
در مقایسه با پردازندههای رقیب، مزیت اصلی پردازنده Cognitive سونی در توانایی آن در فراتر رفتن از تحلیل مبتنی بر مناطق (Zonal Analysis) است.
در حالی که بسیاری از پردازندههای دیگر، تصویر را به صدها یا هزاران ناحیه تقسیم میکنند و هر ناحیه را جداگانه بهینه میسازند، سونی با تمرکز بر “نقاط تمرکز ادراکی”، به یک بهینهسازی کلیتر و در عین حال دقیقتر دست یافته است.
این رویکرد شناختی به سونی اجازه میدهد تا در بازآفرینی بافت و رنگها، به خصوص در تنالیتههای پوستی، بسیار طبیعیتر عمل کند.
آینده این فناوری شامل ادغام عمیقتر با واقعیت مجازی و افزوده خواهد بود.
هرچه تلویزیونها بتوانند نحوه درک ما را بهتر شبیهسازی کنند، تجربه واقعیت مجازی ما نیز واقعیتر خواهد شد. این امر مستلزم آموزش مداوم شبکههای عصبی پردازنده با محتوای سینمایی و گیمینگ جدید است.
برای مطالعه آخرین اخبار و تحلیلها در مورد این پیشرفتها، به مجله سونی مشهد مراجعه کنید.
۶. نتیجهگیری: بازتعریف واقعیت بصری
در نهایت، نقش پردازندههای شناختی در واقعیت بخشیدن به تصاویر چیزی فراتر از یک شعار تبلیغاتی است؛ این یک تغییر پارادایم در نحوه تولید و مصرف محتوای بصری است.
با تمرکز بر نحوه کار مغز انسان به جای شمارش صرف پیکسلها، پردازنده Cognitive سونی تضمین میکند که خروجی نهایی تلویزیون نه فقط از نظر فنی، بلکه از نظر ادراکی نیز به واقعیت نزدیک باشد.
برای کسانی که به دنبال بهترین تجربه تماشا هستند، انتخاب تلویزیونی با قدرت پردازش شناختی بالا، به اندازه انتخاب نوع پنل (OLED یا Mini LED) اهمیت دارد.
فناوری XR سونی نه تنها کیفیت تصویر و صدا را به صورت مجزا بهبود میبخشد، بلکه هماهنگی آنها را به گونهای ارتقا میدهد که در نهایت، تجربه مشاهده ما به یک واقعیت جدید و عمیق تبدیل میشود.
برای مشاوره بیشتر و مشاهده عملی این فناوریها، از نمایندگیهای رسمی سونی بازدید کنید و مطالب بیشتر را در مجله سونی مشهد دنبال کنید.


